دانلود و معرفی کتاب ترس و لرز غلامحسین ساعدی :: حکیم

حکیم

فروش انواع محصولات دیجیتالی

فروش انوع محصولات دیجیتالی وفایلی

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

کتاب الفبای موفقیت اثر باب پراکتور

رمان اِما اثر جین آستین

کتاب انگشت اتهام اثر آگاتا کریستی

دانلود و معرفی کتاب دیوان شمس تبریزی اثر مولاتا جلال الدین محمد بلخی

دانلود و معرفی کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو

دانلود و خرید کتاب قدرت مثبت اندیشی اثر نورمن وینست پیل

کتاب سفر روح اثر مایکل نیوتن

دانلود و خرید کتاب شکست عادت های کهنه

معرفی کتاب نظریه انتخاب

دانلود و معرفی کتاب نظریه انتخاب

کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

دانلود و خرید کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

خرید کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

کتاب 17 قانون موفقیت

معرفی و دانلود کتاب 17 قانون موفقیت

دانلود کتاب 17 قانون موفقیت

کتاب و کسی نماند جز ما

دانلود و خرید کتاب و کسی نماند جز ما

خرید کتاب و کسی نماند جز ما

کتاب پس از تو اثر جوجومویز

معرفی کتاب پس از تو اثر جوجومویز

دانلود و معرفی کتاب پس از تو اثر جوجومویز

کتاب باز هم من از جوجو مویز

دانلود و خرید کتاب باز هم من از جوجو مویز

خرید کتاب باز هم من از جوجو مویز

کتاب مرداب روح

معرفی و دانلود کتاب مرداب روح

دانلود کتاب مرداب روح

کتاب موزه بی گناهی

دانلود و خرید کتاب موزه بی گناهی

دانلود و معرفی کتاب ترس و لرز غلامحسین ساعدی

چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۲، ۰۳:۵۹ ب.ظ

معرفی کتاب ترس و لرز    (دانلود)22000هزارتومان

کتاب ترس و لرز اثر غلامحسین ساعدی نویسنده و نمایش‌نامه نویس مشهور معاصر ایرانی است. کتاب ترس و لرز دنباله کتاب عزادران بیل است با این تفاوت که مجموعه داستان‌های کتاب در فضایی متفاوت رخ می‌دهد و ترسیم گرسنگی، فقر و چپاول و واکنش افراد جامعه نسبت به این مسائل اصلی‌ترین درون‌مایه کتاب ترس و لرز به‌شمار می‌رود. انتشارات نگاه کتاب ترس و لرز را به چاپ رسانده است. 
درباره کتاب ترس و لرز
کتاب ترس و لرز نوشته غلامحسین ساعدی مجموعه به‌ هم‌ پیوسته‌ای است که اجزای آن بر پایه مفهوم گرسنگی و فقر بنا شده و زیبایی‌شناسی قصه‌ها نیز حول همین مفاهیم شکل می‌گیرد. در بیش‌تر قصه‌های کتاب ترس و لرز با مواجهه شخصیت‌های داستان با عاملی خارجی و بیگانه و شبح‌گونه روبه‌رو هستیم. واکنش آدم‌های ثابت و ایستای قصه‌ها در برابر این متغیرهای بیگانه همواره انفعالی است؛ آنها بیش‌تر تماشاگرند و منتظر که عاقبت چه خواهد شد. طبیعت ترس و لرز طبیعتی است ناسازگار با آدم‌ها؛ طبیعتی که با اشباح دست به یکی کرده است تا آدم‌های حاشیه ساحل را به تباهی بکشاند. ساعدی روند تباهی را ذره‌ذره ترسیم کرده تا در نهایت به تباهی کامل برسد. کتاب ترس و لرز همانند کتاب عزاداران بیل مجموعه داستان‎های به هم پیوسته ای است که به روایت زندگی اهالی یک روستا می‎پردازد و شش قصه را روایت می‎کند و قصه‎ها در فضایی روستایی و وهمناک می‎گذرد، با این تفاوت که ساعدی این بار روستایی ساحلی در خطه جنوب را برای داستانش انتخاب کرده و آداب و رسوم و باورهای توام با خرافات محلی را چنان در تاروپود قصه‎هایش تنیده و ماجراهایی عجیب و وهم‎آلود می‎آفریند که به خوبی ترس را القا می‎کند. او برای خواننده در مورد هیچکدام از این رخدادها توضیحی نمی‎دهد و خواننده باید خود دنبال چرایی واقعی که در پس این اتفاقات پنهان است باشد و گاه در صورت نیافتن جوابی منطقی همانند ساکنان روستا از ترس به خود بلرزد.
قصه اول کتاب ترس و لرز، از «مضیف» خالی و متروک سالم احمد آغاز می‌شود. جایی که نویسنده در قصه آخر با چرخشی دراماتیک به آن باز می‌گردد در حالی که این‌بار مضیف انباشته از غذاهایی است که غریبه‌های خوشرنگ‌ و‌ لعاب با خود به همراه آورده‌اند و هر روز شکم ساکنان بدبخت و گرسنه ساحل متروک و پرت‌افتاده‌ای را که زمینه رخدادهای تمام قصه‌های به هم‌ پیوسته مجموعه است، از این غذاها می‌انبارند، تا آنجا که شخصیت‌های قصه در پایان چنان متورم می‌شوند که به جای راه رفتن، روی زمین قل می‌خورند و وقتی غریبه‌ها ناگهان بساط برمی‌چینند و می‌روند، آنها دیگر توان کارکردن ندارند و به چپاول یکدیگر دست می‌یازند و از خانه هم دزدی می‌کنند. در قصه پایانی می‌بینیم که آدم‌ها به دست خودشان دست به کار نابودی یکدیگرند.
خواندن کتاب ترس و لرز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
اگر علاقه‌مند به داستان کوتاه هستید خواندن کتاب ترس و لرز نوشته غلامحسین ساعدی به عنوان یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر ایرانی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.
درباره غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی ( نام مستعار گوهرِ مراد) نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس و روان‌پزشک ایرانی است که در سال ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. اولین داستان‌های ساعدی زمانی که وی در دبیرستان مشغول به تحصیل بود در هفته‌نامه دانش‌آموز چاپ شد. همچنین وی در این دوران داستان بلندی به نام از پانیفتاده‌ها نوشت که مجله کبوتر صلح آن را به چاپ رساند. غلامحسین ساعدی در نوجوانی به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامه‌های فریاد، صعود و جوانان آذربایجان را به عهده گرفت همین فعالیت‌ها سبب شد زمانی که وی ۱۸ سال داشت به اتهام همکاری با فرقه، دستگیر و مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شود. ساعدی در در بیست‌سالگی در دانشگاه تبریز تحصیل پزشکی را آغاز کرد. وی در دوران دانشجویی در فعالیت‌های سیاسی شرکت می‌کرد و همین فعالیت‌ها زمینه‌ساز دوستی و آشنایی وی با افرادی چون صمد بهرنگی همراه بود.
غلامحسین ساعدی در دوران دانشجویی نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. داستان‌های شکایت و غیوران شب و نمایش‌نامه سایه‌های شب حاصل آن دورهکاریِ اوست. همچنین در همین زمان مجموعه‌داستان کوتاهِ شب‌نشینی باشکوه را در تبریز منتشر کرد و نمایش‌نامه کلاته گل را نیز به‌صورت مخفی در تهران به چاپ رساند.
در خردادماه سال ۱۳۵۳، حین تهیه تک‌نگاری شهرک‌های نوبنیاد، توسط ساواک دستگیر و به مدت یک سال زندانی می‌شود. وی پس از آزادی از زندان، سه داستان گور و گهواره، فیلم‌نامه عافیتگاه و داستان کلاته نان را نوشت و در سال ۱۳۵۷ به دعوت انجمن قلم آمریکا روانه این کشور شد و سخنرانی‌های متعددی در این کشور انجام داد.
سه فیلم براساس فیلمنامه‌های ساعدی ساخته شده‌است: گاو (اقتباس‌شده از داستان چهارم‌عزاداران بیل) و دایره مینا (اقتباس‌شده از داستان آشغالدونی) هر دو به کارگردانی داریوش مهرجویی، و آرامش در حضور دیگران براساس داستانی به همین نام به کارگردانی ناصر تقوایی.
غلامحسین ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه سال ۱۳۶۴ شمسی در پاریس درگذشت.
جملاتی از کتاب ترس و لرز
آفتاب وسط روز بود که سالم احمد از خواب بیدار شد. هوا دم کرده بود و عوض خنکی اول صبح، گرمای شدیدی از سوراخی سقفِ بادگیر به داخل اتاق می‌ریخت. سالم احمد بلند شد و لنگوته‌اش را از کنار دیوار برداشت و دور سر پیچید و رفت توی تن‌شوری و سطل‌ها را برداشت و آمد روی ایوان. چند لحظه‌ای منتظر شد تا به روشنایی تند ظهر عادت کند و بعد سطل‌ها را زمین گذاشت و دوچرخه‌اش را که به درخت کنار تکیه داده بود، آورد توی سایه. طناب پشت بند دوچرخه را باز کرد و سطل‌ها را به ترک دوچرخه بست و کفش‌های چوبی‌اش را پوشید و در حالی که دوچرخه را با دست راه می‌برد، از حاشیه ایوان به طرف بیرون راه افتاد. همین طور که می‌رفت نیمتنه‌ف دوچرخه و پاهای خودش را در شیشه‌های تاریک اتاق‌های زمستانی تماشا می‌کرد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۲۷
عرفان طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی