دانلود و خرید کتاب در رویای بابل
شنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳ ب.ظ
(دانلود)55000هزارتومان
معرفی کتاب در رویای بابل
کتاب در رویای بابل نوشته ریچارد براتیگان است که با ترجمه پیام یزدجو منتشر شده است. ریچارد براتیگان نویسندهی مشهور آمریکایی داستاننویسی را آنچنان تغییر داد که شکل تازهای از پستمدرن خلق شد که خاص خود او بود.
درباره کتاب در رویای بابل
کتاب در رویای بابل از موفقترین آثار ریچارد براتیگان، نویسندهی خلاق آمریکایی است. رمانی که حاصل تجربیات اعجاب انگیز نویسنده در عرصهی خلاقیت ادبی است. کتاب در رویای بابل روایت طنز آمیز زندگی کارآگاهی خصوصی است. براتیگان در ابتدای رمان مینویسد: «به گمانم من، از جمله به این دلیل، هرگز کارآگاه خصوصی قابلی نشدم، که بیش از حد، در رویای بابل بودم.» این کتاب با نثر جذاب خودش خواننده را با خودش همراه میکند و لذت تازه ای از ادبیات را به او میچشاند.
خواندن کتاب در رویای بابل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب در رویای بابل
داخل یخچال را نگاه کردم و بلافاصله درش را بستم تا انبوه آماسیدهٔ کپکها راه فرار پیدا نکنند. نمیدانم آدم چهطور میتواند مثل من زندگی کند. آپارتمانام آنقدر کثیف است که تازگی تمام لامپهای هفتاد و پنج وات را با بیست و پنج وات عوض کردهام تا مجبور نباشم اوضاع را واضح و آشکار ببینم. ولخرجی بود، اما باید این کار را میکردم. خوشبختانه، آپارتمان اصلا پنجره نداشت، و الا واقعآ توی دردسر میافتادم.
آپارتمانام آنقدر کمنور بود که مثل سایهای از یک آپارتمان به نظر میرسید. نمیدانم همهٔ عمرم اینطور زندگی کردهام یا نه. منظورم این است که حتمآ مادری بالای سرم بوده، کسی که بگوید نظافت کنم، مواظب خودم باشم، جورابهام را عوض کنم. من هم این کارها را میکردم، اما فکر کنم بچگیها یکجورهایی کند بودم و اصل مطلب را نمیگرفتم. حتمآ دلیلی داشته.
کنار یخچال ایستاده بودم، نمیدانستم چه کنم، که یکهو فکر بکری به ذهنام رسید. چه چیزی از دست میدادم؟ پولی برای خرید گلوله نداشتم و گرسنهام هم بود. باید چیزی برای خوردن پیدا میکردم.
پریدم بالای پلهها، رفتم دم در آپارتمان صاحبخانه.
زنگ در را زدم.
معرفی نویسنده
عکس ریچارد براتیگان
ریچارد براتیگان
ریچارد براتیگان در ۳۰ ژانویهی ۱۹۳۵ در واشنگتن آمریکا به دنیا آمد و در همانجا رشد کرد تا زمانی که روزهای مایوسکنندهی جنگ جهانی دوم باعث شد تا به شهرهای دیگری مثل اورگان و یوجین برود. یکی از وقایع تاثیرگذار در زندگی ریچارد وقتی اتفاق افتاد که او هنوز متولد نشده بود. مادر و پدر او از یکدیگر جدا شدند و کمی بعد مادرش متوجه شد که باردار است. پدر او هیچگاه نفهمید که پسری به نام ریچارد دارد. ریچارد در چنین شرایطی رشد کرد و تجربیات او از زندگی آنقدر سهمگین بود که او در نوجوانی در شهر اورگان مرتکب جرمی (خرد کردن شیشههای پاسگاه پلیس با پرتاب خرده سنگ) شد. بعد از دستگیری به دلیل خلق و خوی ناآرامش به آسایشگاهی روانی فرستاده شد و پزشکان پارانویا و شیزوفرنی را در او تشخیص دادند. ریچارد بیچاره به مدت دو ماه در آسایشگاه بستری بود و روند درمان او به شکلی پیش رفت که چندین بار به او شوک الکتریکی داده شد.
(لینک حمایت مالی به وبلاگ)