به نام خدا
معرفی پکیج 3 کتاب روانشناسی (دانلود)99000هزارتومان
(این پکیج شامل 3 کتاب روانشناسی نفیس از نویسندگان بزرگ هست که برای آشنایی بیشتر با این پکیج تعدادی از این نویسندگان را معرفی خواهیم کرد.)
معرفی ویلیام کوپر.
میلتون ویلیام «بیل» کوپر (به انگلیسی: Milton William Bill Cooper) نظریهپرداز آمریکایی تئوری توطئه، گوینده رادیو و همچنین نویسنده کتابی تحت عنوان «اسب رنگ پریده را بنگر» بودهاست. عبارت «اسب رنگ پریده» اشاره به یکی از اسبان چهار سوار آخرالزمان میباشد و او نسبت به توطئههای جهانی که از پیش برنامهریزی شدهاند دست به افشاگری زد. او معتقد بود که ابرقدرتها و سازمانهای مخفی با موجودات فرازمینی در ارتباط اند. کوپر همچنین بیماری ایدز (ویروس HIV) را فاجعهای ساخت دست بشر میدانست که قرار بودهاست سیاه پوستان، هیسپانیکها و همجنسگرایان را هدف بگیرد، به عقیده کوپر راه درمانی برای این ویروس قبل از اینکه بر روی انسانها و جانوران آزمایش شود آماده شده بود تا در صورت لزوم اثرات ویروس را خنثی کند. میتوان کوپر را جزو نظریه پردازان شبه نظامی دانست.
خانواده و حرفه
ویلیام فرزند سرهنگ دوم نیروی هوایی آمریکا «میلتون ونس کوپر» و همسرش «نیه وودساید» بود. ویلیام کوپر در نیروی هوایی و نیروی دریایی و حفاظت اطلاعات نیروی دریایی آمریکا فعالیت داشتهاست که در سال ۱۹۷۵ از تمامی سمتهای خود برکنار شدهاست.ولی تنها سوابقی از او بجا مانده که نشان میدهد بعنوان مهناوی سوم در نیروی دریایی آمریکا عضو بوده و به ویتنام اعزام شده و دو مدال افتخار نیز دارد. وی ادعاهای خود علیه دولت آمریکا را از سال ۱۹۸۸ میلادی و در سن ۴۵ سالگی آغاز کرد. سپس برای رساندن صدای خود به مردم از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ دارای یک ایستگاه رادیویی بود و از خانهٔ کوچک خود در شهری کوچک و دورافتاده ایگار در ایالت آریزونا در ۱۵ کیلومتری مرز ایالت نیومکزیکو به ساختن برنامه رادیویی علیه دولت آمریکا و افشاگری مشغول بود.
اسب رنگپریده را بنگر
کوپر در سال ۱۹۹۱ کتابی با عنوان اسب رنگ پریده را بنگر منتشر کرده بود. این کتاب در میان هواداران مسائل مربوط به موجودات فرازمینی همهگیر شده بود. براساس گفتههای روانشناس «پال گیلروی»، ویلیام کوپر دربارهٔ نحوهٔ قتل جان اف کندی دچار شک و تردید شده بود و قتل او را کار انجمنهای مخفی آمریکا میدانست. او دربارهٔ مسائل کنترل آمریکا به دست انجمنهای مخفی، یک عصر یخبندان در آینده، و جنگهای آینده که انجمنهای فراماسونی برنامهریزی کردهاند پرداخت. مایکل بارکان دانشمند علوم سیاسی، او را یکی از پر رمز و رازترین نظریهپردازان توطئه و همچنین از جملهٔ تأثیرگذارترینها خطاب کرد.
در کتاب اسب رنگپریده را بنگر، ویلیام کوپر عنوان کردهاست که ویروس اچآیوی ساختهٔ دست بشر و حاصل یک توطئه برای کاهش جمعیت سیاهپوستان، هیسپانیکها و همجنسگرایان است.در سال ۲۰۰۰ وزیر بهداشت آفریقای جنوبی بخاطر انتشار مقالات کوپر در آفریقای جنوبی در رابطه با منشأ انسانی ایدز، مورد انتقاد قرار گرفت.
مرگ
طبق گفتهٔ رسانههای آمریکایی در ۵ نوامبر ۲۰۰۱ پلیس شهرستان آپاچی، آریزونا با حکم دستگیری به در خانهٔ ویلیام کوپر آمد و به جرم درگیری با همسایگان از او خواست تا به اداره پلیس بیاید؛ ولی ویلیام کوپر مقاومت نشان داده و با سلاح شخصی خود که در خانه داشت، به سر یک افسر پلیس شلیک کرد و او را کشت. درگیری بین افسران دیگر و کوپر ادامه پیدا میکند و کوپر در این درگیری کشته میشود. مقامات آمریکایی میگویند که کوپر از سال ۱۹۹۸ تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۱ درگیر حکم قضایی دادگستری آمریکا بودهاست و طبق گفتهٔ سخنگوی سرویس مارشالهای ایالات متحده، ویلیام کوپر گفته بود: «سوگند میخورم هرگز اجازه ندهم که مرا زنده دستگیر کنید.»
معرفی شاکتی گواین.
زندگینامه شاکتی گواین
شاکتی گواین (Shakti Gawain) در تاریخ 30 سپتامبر 1948 به دنیا آمد. پدرش استاد فنون نظامی در دانشکدهی کالیفرنیای شمالی و مادرش برنامهریز شهری بود. شاکتی گواین تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه کالیفرنیا در رشتهی هنر و در میانهی دههی 70 میلادی به پایان رساند.
شاکتی گواین پس از نگارش کتاب «تجسم خلاق» به اوج شهرت و محبوبیت رسید. این کتاب بهمدت بیش از 40 سال جزو کتابهای پرفروش آمریکا بود. شاکتی گواین پس از موفقیت این کتاب، اقدام به تأسیس دو مؤسسهی انتشاراتی در حوزهی رشد فردی و پرورش خلاقیت کرد.
پس از ازدواج، شاکتی گواین و همسرش عمدهی وقت خود را در ایالتهای کالیفرنیا و هاوایی میگذراندند و زندگی آرامی را سپری میکردند. سرانجام، شاکتی گاواین در تاریخ 11 نوامبر سال 2018 در یکی از بیمارستانهای کالیفرنیا درگذشت.
معرفی و دانلود بهترین کتابهای شاکتی گواین
بهترین کتابهای شاکتی گواین
اگرچه تعداد کتابهای شاکتی گواین زیاد نیست، هر کتاب او تأثیر عمیق و شگفتانگیزی بر مخاطب دارد. در ادامه، به معرفی فهرستی از بهترین کتابهای شاکتی گواین میپردازیم:
کتاب تجسم خلاق (Creative Visualization) را میتوان بهترین کتاب شاکتی گواین دانست. شاکتی گاواین در این کتاب، از تجسم خلاق نهفقط در مقام یک هنر که بهعنوان ابزاری برای داشتن زندگی بهتر یاد میکند. تمرینهای ساده و درعینحال عملی این کتاب از تنوع بالایی برخوردارند و از مراقبه تا نوشتن و حتی نقاشی را در بر میگیرند. این تمرینها بهطور مؤثری به مخاطبان یاری میرسانند تا از مهارت تجسم خلاق برای دستیابی به هر آنچه میخواهند استفاده کنند.
کتاب راه تحول (The Path of Transformation) یکی دیگر از آثار شاکتی گواین است. این کتاب هم مانند کتاب تجسم خلاق، به بیان آموزههایی برای بهبود کیفیت زندگی و رشد شخصی میپردازد. با این تفاوت که تمرکز اصلی در این کتاب ارتباط ما با جهان خارج است. شاکتی گواین در کتاب راه تحول، ما انسانها را موجوداتی وابسته و یکی با جهان بیرون میپندارد و بیان میکند که تنها راه اینکه جهانمان را بهبود ببخشیم این است که ابتدا زخمهای خودمان را شفا دهیم. این کتاب نیز شامل تمرینهای عملی و کاربردی برای علاقهمندان است.
معرفی اشو.
راجنیش چاندرا موهان جین (به هندی: रजनीश चन्द्र मोहन जैन) (زادهٔ ۱۱ دسامبر ۱۹۳۱ – درگذشتهٔ ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰) شناخته شده به آچاریا راجنیش و باگوان شری راجنیش و تازهتر اُشو؛ عارف، فیلسوف، گورو، مدرس دانشگاه هندی، و رهبر جنبش راجنیش بود که در مدت زندگی خود به عنوان یک عارف بحثبرانگیز و رهبر جنبشی جدید مورد توجه قرار گرفت. اشو همواره بر ارزش مراقبه، ذهن آگاهی، عشق، جشن، شهامت، خلاقیت و شادی باکیفیت تأکید میکرد و باور داشت به سبب سیستمهای اعتقادی، باورهای مذهبی و جامعهپذیری سرکوب شدهاند. او روشهای گوناگونی از مدیتیشن، همانند مدیتیشن پویا را به وجود آورد که به گفتهٔ او گونهای تمرین مناسب برای انسان مدرن است. اشو در پایان دههٔ ۱۹۶۰ رویکرد باز تری را در رابطه با میل جنسی در انسان گسترش میداد که سبب شد به او لقب «سکس گورو» در هند و پس از آن در روزنامههای سراسر جهان داده شود، گرچه این رویکرد با سپری شدن زمان بیشتر پذیرفته شد.
در سال ۱۹۷۰ راجنیش زمانی را در بمبئی گذراند و هوادارانی با نام «سانیاسینهای نوین» پیدا کرد. در این مدت او با گسترش تکنیکهای روحانیاش، به سراسر هند سفر کرده و به سخنرانی میپرداخت. راجنیش از منتقدان جدی کمونیسم و بنیادگرایی مذهبی در هند بود. او همچنین از راه سخنرانیهایش دیدگاههای تازهای در مورد آیینهای مذهبی، عرفان و فلسفه ارائه کرد. در سال ۱۹۷۴ راجنیش به پونه رفت، جایی که در آن یک بنیاد و آشرام پدیدآوردند تا انواع گوناگونی از ابزارهای تغییر مذهب برای هندیها و سایر بازدیدکنندگان خارجی ارائه شود. در اواخر ۱۹۷۰ تنش بسیاری بین حزب جاناتا در حکومت مورارجی دسای و جنبش نئوسانیاس درگرفت که سبب توقف گسترش آشرام شد.
در پی سفر اشو به آمریکا در سال ۱۹۸۱، بیشتر تلاش شد تا فعالیت پیروانش در آنجا متمرکز شود و راجنیش در مکانی معروف به نام «راجنیش پورام» در شهرستان واسکو از ایالت اورگن ساکن شد. بلافاصله ساکنین منطقه و حکومت ایالتی با جنبش وارد تعارض شدند و ردیفی از دعاوی قانونی در رابطه با ساخت و ساز آشرام و توسعهٔ بیشتر آن به راه افتاد که دورهٔ موفقیت آن را کوتاه ساخت. در سال ۱۹۸۵ به دنبال بازجویی از راجنیش در رابطه با اتهامهای جدیای همچون حملهٔ بیوترور راجنیشی ۱۹۸۴ و نقشهٔ قتل وکیل مدافع آمریکایی چارلز اچ ترنر، او مدعی بود که منشی شخصی او ما آناند شیلا و یکی از حامیان نزدیک او در این جرایم مقصر بودهاند و سپس از این اتهامات تبرئه شد.راجنیش بعدها در جریان توافق دادخواست آلفورد پلی (کندی پلی) از ایالات متحده اخراج شد. سال ۱۹۹۰ راجنیش دوباره به هند بازگشته و همانجا درگذشت.
تعالیم اشو تأثیر قابل توجهی بر تفکر جدید در غرب داشته و همچنین محبوبیت او پس از مرگاش در حال افزایش است.
نام
نام پدری اشو، «راجنیش» است و پیروانش کنیهٔ «باگوان» به معنای «آقا» و «سرور» را به ابتدای نام وی افزوده بودند و در کتابها و نوشتهها از او با نام «باگوان شری راجنیش» یاد میکردند[۹] اما او در ژانویهٔ سال ۱۹۸۹ به دلیل سوء برداشتهای به وجود آمده، کنیهٔ «باگوان» را از ابتدای نام خویش برداشت و از آن پس بود که او را «اشو راجنیش» نامیدند. البته وی در سپتامبر همان سال، «راجنیش» را نیز از نام خود برداشت، زیرا راجنیش نامی برگرفته از مذهب هندو است و اشو تمایلی نداشت که نمایانگر فرقه یا آیین ویژهای باشد. کلمه آچاریا (به معنی استاد یا معلم) نیز لقبی بود که به واسطه تدریس به دست آورد.
بنابر گفتهٔ راجنیش، او نام اشو را از واژهٔ اُشِنیک (Oceanic) به معنای «پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن» برگرفتهاست. این نام برای نخستین بار در آثار ویلیام جیمز بکار رفتهاست از آنجا که واژهٔ اُشِنیک (دریاگون) تنها به توصیف و تجربه میپردازد و شامل شخص تجربهکننده نمیشود، راجنیش واژهٔ «اشو» را برای خود برگزید. او بعدها پی برد که این واژه از قدیم در میان ساکنان خاور دور رواج داشته و به معنای «شخص مقدسی که آسمان بر او گل میافشاند» به کار رفتهاست.
زندگی
کودکی و نوجوانی: ۱۹۵۱–۱۹۳۱
چاندرا موهان جین در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۱ میلادی در شهر کوچ وادا هند زاده شد. پدر و مادر او «بابولال» و «ساراسواتی» به راجنیش اجازه دادند تا سن هفت سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کند. بنابر توضیح خود او این امر تأثیر عمدهای در رشد او داشت، زیرا مادربزرگش به او حداکثر آزادی را داد و او را آسودهخاطر و بدون آموزش یا محدودیتهای تحمیلی به حال خود گذاشت. وقتی که اُشو هفت ساله بود، پدربزرگش درگذشت و او به گاداروارا رفت تا با پدر و مادر خود زندگی کند. اشو عمیقاً از مرگ پدربزرگش متأثر شد و همچنین مرگ دوست دختر دوران کودکی و نیز دختر عمویش در اثر حصبه در زمانی که ۱۵ سال داشت، منجر شد تا او در دوران کودکی و جوانیاش با مرگ درگیری ذهنی داشته باشد و به یک دانشآموز منتقد دین بدل شود. او سپس به هیپنوتیزم علاقهمند شد و برای مدتی با روشهای مختلفی مانند مدیتیشن، تمرینات یوگا و تمدد اعصاب آگاهی خود را گسترش داد. او مدت کوتاهی به دو سازمان ملیگرای سوسیالیست هندی (ارتش ملی هند و و راشتریا سوایامسواک سنگ) ملحق شد. اگرچه عضویت او در این سازمانها برای مدتی کوتاه بود، زیرا نمیخواست تحت تسلط هیچ ایدئولوژیای قرار گیرد.
سالهای دانشگاه و سخنرانی عمومی: ۱۹۷۰–۱۹۵۱
سال ۱۹۵۱، در سن ۱۹ سالگی اشو مطالعات خود را در کالج هیتکارینی در جبالپور آغاز کرد. بعد از مدتی به علت درگیری با یکی از استادان از او خواستهشد تا کالج را ترک کند، همچنین او به کالج «جین دی ان» در جبالپور منتقل شد. به دلیل اینکه او بهعنوان یک مباحثهگری اخلالگر شناخته شده بود، از وی خواسته شد که در کلاسهای درسی کالج حضور پیدا نکند و فقط برای امتحانات به آنجا برود؛ بنابراین اشو از وقت آزاد خود برای چند ماه کار بهعنوان دستیار سردبیر یک روزنامهٔ محلی استفاده کرد. او سخنرانیهای عمومی خود را در سالگرد ساروا دارما ساملان (نشست ادیان و مذاهب) که در جبالپور برگزار شد، آغاز کرد. این نشست توسط انجمن تارانپانتی جین[۱۰] برگزار شد و او از ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۸ در آن شرکت میکرد. او در برابر فشار پدر و مادرش برای ازدواج کردن مقاومت کرد. اشو بعدها اظهار کرد که در ۲۱ مارس ۱۹۵۳ (در سن ۲۱ سالگی) با یک تجربه عرفانی، زمانی که در باغ بهانوارتال در جبالپور زیر یک درخت نشسته بود، به روشن بینی رسیدهاست.
اشو در ۱۹۵۵ مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه «دی.ان. جین» اخذ کرده و به دانشگاه «ساگار» پیوست. او در ۱۹۵۷ با کسب درجهٔ کارشناسی ارشد در رشتهٔ فلسفه تحصیلات خود را به پایان رساند و در دانشگاه سانسکریت شهر رایپور به تدریس فلسفه پرداخت اما معاون رئیس دانشگاه از او خواست تا آنجا را ترک کند، زیرا او را خطری برای اخلاق، دین و شخصیت دانشجویان تلقی میکرد. اشو به تدریس در دانشگاه جبالپور ادامه داد و در سال ۱۹۶۰ به مقام استاد تمامی دست یافت. او از سوی همکاراناش به عنوان یک مقام علمی محبوب و دارای هوش و توانایی رفع کاستیهای دانشجویان در تحصیلات اولیه شناخته میشد.
او به آچاریا راجنیش به معنای استاد راجنیش معروف شد و به موازات شغل خود، به ارائه سخنرانیهایی انتقادی در رابطه با سوسیالیسم، مهاتما گاندی و مذاهب سنتی هند پرداخت. او بیان کرد که سوسیالیسم فقط به گسترش فقر در هند کمک میکند و گاندی را یک مازوخیست توصیف کرد که فقر را پرستش میکند. او همچنین با بیان اینکه هند به سرمایهداری، علم، فناوری مدرن و کنترل جمعیت نیاز دارد، ادیان سنتی هند را مرده و پر از آیینهای خالی دانست که با ترساندن پیروانشان از وعدههای عذاب به آنان ظلم میکنند. این اظهارات او را به شخصیتی جنجالی تبدیل کرد اما تعدادی از تجار و بازرگانان هندی از او حمایت کردند. او در ازای دریافت مبالغی به مشاوره شخصیتهای مختلف برای پیشرفت معنویت در زندگی آنان میپرداخت. اشو در ۱۹۶۲ شروع به مدیریت اردوگاههای مدیتیشنِ ۱۰ روزه کرد و نیز اولین مرکز مدیتیشن با نام «جنبش بیداری زندگی» شکل گرفت. اشو در سال ۱۹۶۶ پس از یک سلسله سخنرانی جنجالی از سمت خود در دانشگاه استعفا کرد.
بمبئی: ۱۹۷۴–۱۹۷۰
اشو روش مراقبه دینامیک خود را برای اولین بار در یک مراقبهٔ عمومی در بهار ۱۹۷۰ ارائه کرده و در اواخر ماه ژوئن جبالپور را به مقصد بمبئی ترک کرد. در ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۷۰، اولین گروه مریدان یا سانیاسینهای جدید خود را تشکیل داد. سانیاسینها نام جدید مینهادند، لباس نارنجی که لباس مقدس مردان هندو بود را میپوشیدند و گردنبند مروارید میبستند. در عین حال که سانیاسینهای او به دنبال کردن یک برنامهٔ از پیش ترتیب داده شده برای برگزاری جشنها به جای زندگی زاهدانه تشویق شده بودند و اشو خود به عنوان یک عامل کاتالیزوری یا «خورشیدی که گل را به بازشدن تشویق میکند» در نظر گرفته میشد. در دسامبر ۱۹۷۰ او به آپارتمانهای سرزمین جنگلی در بمبئی رفت، جایی که او سخنرانی و بازدیدکنندگانی را ملاقات کرده بود و در میان آنها اولین بازدیدکنندگان نیز غربی بودند. او دیگر به ندرت مسافرت میکرد و در جلسات عمومی سخنرانی نمیکرد.
آشرام پونا: ۱۹۸۱–۱۹۷۴
اشو در سال ۱۹۷۴ کمون خود در شهر پونای هندوستان را بنیان نهاد که مورد استقبال زیادی بهویژه از طرف معنویتگرایان غربی قرار گرفت. در سال ۱۹۸۰ در یکی از سخنرانیهای صبحگاهی، یک فرد هندو مذهب افراطی او را با چاقو هدف حمله قرار داد اما فرد مهاجم بعداً از هرگونه اتهامی تبرئه شد.
نمایی از یک بخش آشرام پونا در هند، ۲۰۰۸
پس از بنا نهادن آشرام پونا ضبط کردن صدا بهطور منظم، و بعدها ضبط ویدئویی و چاپ گفتههای اشو برای توزیع در جهان، او را قادر میساخت تا مخاطبان بیشتری داشته باشد. در همین زمان تعداد بازدیدکنندگان و پیروان غربی اشو رو به فزونی گذاشت. آشرام به یک مرکز تولید صنایع دستی، لباس، جواهرات، سرامیک و لوازم آرایشی-بهداشتیِ گیاهی و نیز میزبان اجرای برنامههای هنری تئاتر، موسیقی و نمایش طنزآمیز تبدیل شد. از سال ۱۹۷۵ پس از ورود چندین رواندرمانگر از «جنبشهای بالقوهٔ بشر»، آشرام شروع به انجام مدیتیشنها با تعداد فزایندهای از گروههای درمانی کرد که به منبع اصلی درآمد برای آشرام تبدیل شد. به همین دلایل آشرام پونا یک مکان هیجان انگیز و پرشور با بار عاطفی و نیز فضایی جشنوارهای محسوب میشد.
سفر به آمریکا و راجنیش پورام: ۱۹۸۵–۱۹۸۲
در دههٔ ۱۹۸۰ اشو با دولت هند مشکلاتی داشت و به همین دلیل تصمیم گرفت یک مزرعه در اورگن بخرد و به ایالات متحده نقل مکان کند. آن زمینها تا حد زیادی غیرقابل سکونت بودند اما او پیروانش را که بهعنوان سانیاسین شناخته میشوند برای ایجاد شهر آرمانی روانه کرد. آنها یک سد عظیم، یک فرودگاه، یک ایستگاه برق و یک مرکز مدیتیشن ساختند که میتوانست ۱۰ هزار نفر را در خود جای دهد و شهری بنا نهادند که به راجنیش پورام مشهور شد. هیو میلن که حدود یک دهه از پیروان اشو و در دورهای محافظ شخصی او (برای ممانعت از لمس کردن اشو توسط پیروانش) بود میگوید که ما آناند شیلا مسئول مستقیم خرید زمین در اورگن و بهکار گرفتن سانیاسینها برای بنا کردن راجنیش پورام بودهاست. به عقیدهٔ او عملکرد شیلا و تعداد دیگری از پیروان اشو در زمان ساخت راجنیش پورام بهگونهای بود که در چهارچوب عشق و مهربانی و مراقبه نمیگنجید. به گفتهٔ میلن در زمان ساخت کمون شیلا دستور داده بود سانیاسینهایی که بر اثر هفتهای ۸۰ الی ۱۰۰ ساعت کار طاقتفرسا مشکلدار میشدند با تزریق یک آمپول به سر کاربازگردانده شوند.
استقبال پیروان اشو (نیوسانیاسینها) از وی پس از رانندگی با رولز رویس در راجنیش پورام، ۱۹۸۲
پس از احداث این مرکز توجه زیادی در آمریکا و غرب نسبت به اشو و تعالیماش جلب شد. گروه ادعا میکردند حدود ۵۰۰٬۰۰۰ پیرو در تمام دنیا دارند و بهخاطر ثروت فوقالعادهشان مورد توجه قرار گرفته بودند، از جمله کلکسیون رولز رویسهای اوشو که بیش از ۹۰ دستگاه بودند و تعداد زیادی ساعت مچی جواهرنشان که اهدایی پیروانش بود. در دورهای جمعیت کمون ۶۲ هکتاری به ۷۰۰۰ هزار نفر رسیدهبود که این مسئله موجب بروز اصطکاکهایی میان آنها و ساکنان محلی میشد.همزمان عدهای ضمن مخالفت با اشو و آموزههایش، وی را به لحاظ اخلاقی فاسد و ضد ارزشهایی میدانستند که آنها را ترویج میکرد. آمریکاییها بهخاطر کلکسیون رولز-رویسهای اشو به او لقب «رولز-رویس گورو» داده بودند.
از میانهٔ سپتامبر ۱۹۸۵ و پس از آنکه ما آناند شیلا بههمراه چند دستیار دیگر اشو به اروپا گریختند، کمون دچار آشفتگی شد. آنها که با اتهامهایی همچون قتل و آتشسوزی عمدی مواجه بودند در آلمان غربی دستگیر و برای محاکمه به ایالات متحدهٔ آمریکا مسترد شدند. در اکتبر ۱۹۸۵ اشو و تعدادی از پیروانش که با ۲ جت اختصاصی قصد خروج از ایالات متحده را داشتند، در فرودگاهی در نیویورک توسط مأموران فدرال بازداشت شدند.شواهد نشان میدادند اشو پس از اطلاع از کیفرخواستی که بر علیه او صادر شده بود و برای اینکه دستگیر نشود قصد گریختن به برمودا را داشتهاست.او با اتهامهای مختلفی از جمله ترتیب دادن ازدواجهای صوری میان پیروانش برای دور زدن قوانین ادارهٔ مهاجرت آمریکا مواجه بود. از دیگر اتهامهای او دروغگویی به مقامات آمریکایی برای ساکن شدن در آمریکا بود. اشو در سال ۱۹۸۱ با این ادعا که نمیخواهد معالجههای پزشکیاش در هند انجام شود ویزای چهار ماههٔ ایالات متحده را دریافت کرده بود و دولت آمریکا او را متهم کرد که از ابتدا به قصد اقامت وارد آن کشور شدهاست.در نوامبر ۱۹۸۵ اشو پس از اعتراف به جرم «تنظیم ازدواجهای ساختگی» و پرداخت جریمهٔ ۴۰۰٬۰۰۰ دلاری پذیرفت که خاک آمریکا را ترک کند و به هند بازگشت.
مرگ در هند: ۱۹۹۰
اشو در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ در آشرام پونای هند درگذشت. دلیل رسمی مرگ او نارسایی قلبی اعلام شد اما در بیانیهای که از سوی کمون او منتشر شد مدعی شدند که در زندانهای آمریکا «زندگی برایش جهنم شده بود». خاکستر او در اتاق خواب تازه افتتاح شدهاش در آشرام پونا قرار داده شد. بر روی سنگ مقبرهاش آمدهاست: «اشو هرگز متولد نشده و هرگز نمرده، فقط در بین ۱۱ دسامبر ۱۹۳۱ تا ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ این سیاره را ملاقات کردهاست.»