افسانه هفت رییس :: حکیم

حکیم

فروش انواع محصولات دیجیتالی

فروش انوع محصولات دیجیتالی وفایلی

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

کتاب الفبای موفقیت اثر باب پراکتور

رمان اِما اثر جین آستین

کتاب انگشت اتهام اثر آگاتا کریستی

دانلود و معرفی کتاب دیوان شمس تبریزی اثر مولاتا جلال الدین محمد بلخی

دانلود و معرفی کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو

دانلود و خرید کتاب قدرت مثبت اندیشی اثر نورمن وینست پیل

کتاب سفر روح اثر مایکل نیوتن

دانلود و خرید کتاب شکست عادت های کهنه

معرفی کتاب نظریه انتخاب

دانلود و معرفی کتاب نظریه انتخاب

کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

دانلود و خرید کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

خرید کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

کتاب 17 قانون موفقیت

معرفی و دانلود کتاب 17 قانون موفقیت

دانلود کتاب 17 قانون موفقیت

کتاب و کسی نماند جز ما

دانلود و خرید کتاب و کسی نماند جز ما

خرید کتاب و کسی نماند جز ما

کتاب پس از تو اثر جوجومویز

معرفی کتاب پس از تو اثر جوجومویز

دانلود و معرفی کتاب پس از تو اثر جوجومویز

کتاب باز هم من از جوجو مویز

دانلود و خرید کتاب باز هم من از جوجو مویز

خرید کتاب باز هم من از جوجو مویز

کتاب مرداب روح

معرفی و دانلود کتاب مرداب روح

دانلود کتاب مرداب روح

کتاب موزه بی گناهی

دانلود و خرید کتاب موزه بی گناهی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افسانه هفت رییس» ثبت شده است

معرفی کتاب                     (دانلود )رایگان

این کتاب تلفیقیست از حقیقت و خیال در قالب داستانی که یکی از مبهم ترین و مهم ترین اعصار تاریخ عظیم ایران زمین را به تصویر می کشد. دورانی که حقیقت آن بر کسی آشکار نمی باشد و واقعیت در پس نیرنگ ها مخفی گردیده.

مدتی پس از مراسم تاجگذاری، بردیا روی تخت حکمرانی خود نشسته بود. دربـان به او اعلام کرد که پاتیزیتس اجازه ی حضور می خواهـد. بردیـا بـه پـاتیزیتـس اجازه ی حضور داد. پاتیزیتس وارد شد، دست راست را برافراشت و انگشت سبابه را به سمت جلو دراز نمود.

بردیا که می دانست علت حضور پاتیزیتس چیست به او گفت: من خدمات تو را فراموش نکرده ام. اما بایـد یـک پارسـی را بـه ایـن مقـام می رساندم تا حمایت پارسی ها را از دست ندهم.
ـ من از این کار سرورم ناراحت نیستم… ولی… نکته ی بسیار مهمی هست کـه بایـد حتماً به اطلاع سرورم برسانم.
ـ سخن بگو.
ـ سرورم فراموش کرده اند که پرکساسپس راز ایشان را میدانـد و مـیتوانـد در اولین موقعیت از آن علیه شان استفاده کند.
ـ سخن تو کاملاً صحیح است. اما… اگر قرار باشد همه ی کسانی که راز مرا می دانند کشته شوند… تو هم در لیست قرار خواهی گرفت.
پاتیزیتس لبخند تلخی زد: ولی من که قصد ندارم برادر کـوروش بـزرگ و عمـوی شاه را به جای ایشان بنشانم. بردیا ناگهان برافروخته از جای خود جست: چه گفتی؟
اگر از روی حسادت کلام دروغ بر زبان رانده باشی… مجـازات سـختی در انتظـارت خواهد بود.
ـ به خوبی از این موضوع مطلعم.

چند روز بعد فرستاده ای از جانب اردشیر برادر کوچکتر کـوروش بـزرگ بـه دیـدن پرِکساسپس رفت و از او خواست که به ملاقات اردشیر بـرود

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۲ ، ۱۹:۰۱
عرفان طاهری